بومی . (ص نسبی ) منسوب به شهر و بلاد. (ناظم الاطباء).منسوب به بوم . اهل محل . اهل ناحیه . (فرهنگ فارسی معین ). منسوب به بوم که بمعنی سرزمین و مملکت و کشور است. ساکن اصلی زمینی. اینها واژگانی هستند که در تعریف واژه بومی در لغتنامه های ادبیات فارسی به کار رفته اند. اما به غیر از معانی ذکر شده که عمدتاً جایگاه اجتماعی یک فرد را در محل زندگی نشان می دهد بومی نگری در غالب دیدگاه مردمی در یک جامعه به اشکال مختلف شکل گرفته است.